دو طرف بازو هایم را گرفت و با لحن نرمی ادامه داد:« من هستم... دیگه قرار نیست رهات کنم! قرار نیست تنها بمونی. بهم اعتماد کن. بذار این اتفاقی که بین ما افتاده، بهم نزدیک ترمون کنه... همه چیزُ بسپار به من! من حلش می کنم. هیچ کس نمی فهمه... »
پارت های ۱۷۰تا۱۷۴...برچسب : نویسنده : samanajafpoor-roman بازدید : 281