کیا با اجازه ای گفت و با قدم های آهسته ای از راه روی بیمارستان عبور کرد.او که رفت؛ مادر نفسش با پر فشار بیرون فرستاد و رو به من گفت:« تو شام خوردی؟»
برچسب : نویسنده : samanajafpoor-roman بازدید : 349 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:13